انار ترک خورده دلم

انار ترک خورده دلم

گر نگهدار من آن است که من میدانم

شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد


بایگانی

نشست روبروم،با حال خیلی ناراحتی گفت من اگه از اینجا برم تو فراموشم میکنی!!

به چشماش نگاه کردم،خندیدم و سر تکون دادم..

اون فهمید من فراموشش میکنم و من هم!

تظاهرش به ناراحتی رو نمیدونم..ولی خوشحالم که بهش دروغ نگفتم..

حالا هردومون به یه اندازه فراموش کردیم هم رو و به یه اندازه از هم یاد می کنیم..

در حدی که منتظر می شیم تا یکیمون از حالت آنلاین خارج بشه و بعد پیام بدیم تا مجبور نشیم حتی چند دقیقه همزمان حرف بزنیم..

چی میشه که توقعمون از هم اینقدر میره بالا و به هیچ عنوان انتظار متقابل از خودمون نداریم!!

  • نرگس

بعد از منهدم شدن بلاگفا دیگه نتونستم به سرویس دیگه ای اعتماد کنم...و نتیجه این بی اعتمادی سکوت یکی دو ساله بود..

چندین و چند سال بنویسی و یهو نوشتن رو بذاری کنار..بد بود واسه ام..و الان هم سعی میکنم به همون روزای قبل برگردم و بنویسم..

خیلی طول کشید تا به اینجا عادت کنم...تقریبا از اولین و آخرین پستم سه،چهار ماه میگذره..

تو این مدت یه کم به سر و روی اینجا دست کشیدم :)


و الان قالب وب عین این زنبیل قدیمیای چهل تیکه اس :|

یه ذره از اینور کد گرفتم یه ذره از اونور..


  • نرگس

اینکه بعد از خیلی وقت شروع کردم به نوشتن یه کم سخته واسه ام...

چقدر دور شدم از این فضا...

بلاگفا و آدرس وب قبلی هنوز پابرجاست و البته راکد!!

تصمیم گرفتم اینجا با یه آدرس جدید بنویسم..

و الان یک ماه تموم این آدرس ثبت شده و من عین یک ماه رو هرشب سایتو باز کردم بنویسم و دستم به نوشتن نرفت :|


کم کم باید پیدا کنم خودمو،سبک نوشتنم رو...

چه خوب بود اون روزا که مینوشتم...ذهن باز و مهم تر از همه حس سبک شدن...


  • نرگس